{چالش عمر کوتاه دانش}
چالش عمر کوتاه دانش
گوردون مور که یکی از بنیانگذاران شرکت اینتل بود، در دهه ۱۹۶۰م. متوجه یک واقعیت شد: «تعداد ترانزیستورهای روی یک تراشه (با مساحت ثابت) هر دو سال، بهطور تقریبی دوبرابر میشود». این روند فناورانه را امروزه با نام «قانون مور» (Moores Law) میشناسند. اگرچه در نگاه نخست این کشف او فقط یک واقعیت فناورانه بود اما این رشد سریع و نمایی توان محاسباتی قطعات الکترونیکی، بیش از آنکه حقیقتی درباره یک محصول فناورانه باشد، درباره کلِ دانش بود.
در حقیقت این رشد تعداد ترانزیستورها نشاندهنده رشد توانمندی پردازش و ذخیرهسازی بود. همین توانمندی بود که در ادامه منجر به رشد و توسعه اینترنت و بعدترها منجر به رشد «هوش مصنوعی» شد. اما این رشد به دنبال خود پیامدهایی برای زندگی بشر ایجاد میکرد که شاید مهمترین پیامد آن «سرعت بالای زایش و مرگ دانش» بود. در حقیقت دانش بشری بهسرعت رشد میکند و بهسرعت نیز از رده خارج میشود و دانشهای دقیقتر و جدیدتر جانشین آن میشوند.
شاید یکی از مهمترین سیاستهای توسعه فناوری در ایران در دهه ۱۳۰۰ه.خ. با تصویب قانون «اعزام دانشجویان به خارج» روی داد؛ زمانی که نخستین دانشجویان ایرانی رهسپار اروپا شدند تا در دانشگاههای بزرگ تحصیل کنند و پس از بازگشت به ایران نیروی محرک توسعه ایران شوند. اما همین سیاست امروزه ناکارآمد است؛ چرا که سرعت تولید دانشهای جدید و ازبینرفتن دانش قدیمی به قدری زیاد شده است که دیگر نمیتوان از آن دانشی که در دانشگاهها آموزش داده میشود، برای باقی عمر استفاده کرد. دانش سریع تغییر میکند و برای موفقیت نیاز به آن است که فرد بتواند خود را در جریان دانش و تغییرات قرار دهد. به همین دلیل است که ایجاد ارتباط و مشارکت دوسویه با سایرین یک الزام برای توسعه است.